- ۰ نظر
- ۲۴ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۱
محرم، نام نخستین ماه از ماه های دوازده گانه قمری است. علت نام گذاری این ماه به محرم آن بود که در زمان جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می دانستند و روز اول محرم را اول سال قمری قرار می دادند.
بنی امیه در سال 61 هجری، با ریختن خون سیدالشهدا و خاندان و یارانش در این ماه و پدید آوردن حادثه کربلا، احترام ماه حرام را نگه نداشتند.
از آنجا که ماه محرم یادآور حادثه کربلا و عاشوراست، فرا رسیدن آن دل ها را اندوهناک می کند. پیروان و شیفتگان امام حسین(ع) نیز از اول محرم همه جا را سیاه پوش می کنند و به یاد آن امام شهید، به عزاداری می پردازند.
محرم همچون عاشورا، رمز احیای خاطره حماسه های کربلاست. در فرهنگ شیعه، نام محرم با عاشورا، کربلا و امام حسین(ع) آمیخته شده است و با یکدیگر پیوند دارند و گویی محرم جز حسین و کربلا هیچ ندارد.
کربلا و محرم نگرش انسان را به زندگی تغییر می دهد.
محرم هدف برای زندگی کردن را عمیق تر می کند.
محرم به زندگی معنایی بس عظیم می بخشد.
محرم ماه توبه است و ماه بازگشت به خدا و ماه پیدا کردن حقیقت و راه درست زندگی کردن و درست مردن است.
محرم بهترین شیوه زندگی را به انسان می آموزد و نیز بهترین مردن و بدرود گفتن دنیا را می آموزد.
محرم و کربلا اوج فضایل اخلاقی است؛ محرم اخلاق را با نمونه های عینی اش به ما می آموزد.
محرم درس وفاست درس آزادی و آزادگی و درس عزت است.
محرم، فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشه های مرده و افسرده و خوابیده، و شکوفایی غنچه های بسته بیداری و آگاهی و ایثار و فداکاری است.محرّم، ماه پاسداری از حرمت انسان است.محرّم، حریم ایمان و حصار قرآن است.
برای رسیدن به کربلا، باید اراده ای آهنین، قلبی شجاع و عشقی سوزان داشت و در این سفر، باید رهتوشه ای از صبر و یقین، پاپوشی از توکّل، سلاحی از «ایمان» و مَرکبی از «جان» داشت، تا به منزل رسید، چرا که راه کربلا، از «صحرای عشق» و «میدان فداکاری» و پیچ و خم خوف و خطر می گذرد و حسین(ع)، چشمه ای از حقیقت و حرّیت است که تا ابد کام تشنگان آزادی را سیراب می سازد.
هنوز هم بشریّت، تشنه درسهای «مکتب عاشورا»ست، مکتبی که الفبای آن، فداکاری، جانبازی، خلوص و خدامحوری است.
منبع موج همراه
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.
اوّلاً خیلی خوشآمدید جوانان عزیز! و دیدار شماها برای امثال بنده حقیقتاً انرژیبخش و همچنین امیدبخش است. وقتی انسان چهرههای جوان و آمادهی به کار و مصمّم و بااستعداد را مشاهده میکند، امیدی که خدای متعال بحمدالله در دل ما گذاشته و روزبهروز این امید بیشتر هم شده بارور میشود. امیدواریم انشاءالله همهی شماها و همهی جوانان این کشور مشمول هدایت الهی و لطف الهی قرار بگیرند و بتوانند برای آیندهی کشورشان و در مرحلهی بعد برای آیندهی بشریّت مفید باشند؛ انشاءالله.
خب، ما یک حرف تکراری داریم که نمیخواهیم حالا راجع به آن زیاد صحبت بکنیم و آن، ثروت عظیم نیروی انسانی است. ثروت واقعی یک کشور، نیروی انسانی آن کشور است؛ بخصوص اگر جوان و هوشمند باشد. بنده مکرّر در صحبتهای سالهای گذشته بر روی سطح بالای هوشیِ ایرانیان نسبت به متوسّط جهان صحبت میکردم؛ بعضی خیال میکردند این از روی احساس ناسیونالیستی و ملّتخواهی و مانند اینها است؛ درحالیکه اینجور نبود؛ بنده اطّلاعات آماری داشتم نسبت به این قضیّه و خوشبختانه در این دو سه سال اخیر، آدم میشنود از شخصیّتهای معروف دنیا -حتّی سیاستمدارها و دشمنان ملّت ایران- که به مناسبتهای مختلف، به ضریب هوشیِ بالای ملّت ایران اعتراف میکنند؛ اَلفَضلُ ما شَهِدَت بِهِ الاَعداء.(۲) سطح هوشیِ متوسّط کشور ما از متوسّط دنیا بالاتر است؛ خب جوان هم که خیلی داریم بحمدالله؛ این خیلی ثروت عظیمی است، این خیلی داراییِ ارزشمندی است و برای کشور فرصت است.
البتّه همهی کشورها و همهی رژیمهای گوناگون عالَم اینجور نیست که وجود جوانها را فرصت بدانند؛ نه، مثلاً رژیم پهلوی حضور جوانها و تحرّک جوانها را فرصت نمیدانست، تهدید میدانست -این هم از آن حرفهایی است که استدلال کاملاً متّکی به آمار، برای آن ممکن است که حالا مجالش اینجا نیست- آنها دلشان میخواست جوانها حضور نداشته باشند؛ نه حضور علمی، نه حضور سیاسی، نه حضور اجتماعی، و خیلی چیزها ترویج میشد برای اینکه این حضور را تضعیف کنند. جوان را واقعاً تهدید میدانستند. هر چه هم میتوانستند، خارج میفرستادند تا آنهایی که نخبه هستند، آنهایی که سرشان به تنشان میارزد به نظر آنها، بروند و اینجا نباشند. در جمهوری اسلامی اینجور نیست؛ جمهوری اسلامی متّکی به خود است، درونزا است، قدرت خود را در درون خود و در معنویّات خود و در موجودی خود میداند، لذا بزرگترین ثروت جمهوری اسلامی، در واقع نیروی انسانی او است؛ یعنی همین جوانهای هوشمند، متعهّد، علاقهمند، درسخوان و آیندهدار. خب، این جزو مسلّمات ما است.
امروز که حالا ما با شما تعدادی از جوانهای خوب کشورمان ملاقات داریم، من چند سفارش میخواهم بکنم به شما؛ سفارشهای پدرانه. شما جوانها جای فرزند من هستید -بعضیتان جای فرزند، بعضیتان جای نوه- و جا دارد که من پدرانه چند نکته را به شما عرض بکنم؛ چند سفارش مدیریّتی و کاری هم دارم، آنها را هم عرض خواهم کرد که مربوط به مسائل کاریِ مرتبط با شما جوانها است؛ یک هشدار و نگاه بیمناک هم دارم که آن را هم اگر انشاءالله وقت و مجال باقی ماند، با شما در میان میگذارم.
امّا آن سفارشهایی که پدرانه به شما عرض میکنم، اوّلش این است که شما موجودیِ خودتان را، یعنی این نخبگی را، از خدا بدانید؛ این نعمت خدا است، این موهبت الهی است، این یک نعمتی است که خدا به شما داده؛ شکر کنید خدا را، ارتباطتان را با خدا زیاد کنید، از خدای متعال متشکّر باشید و این تشکّر را بین خودتان و خدا، به زبان بیاورید. این بر توفیقات شما میافزاید، بر نعمت الهی که به شما داده میافزاید؛ از خدا بدانید. و از انقلاب بدانید؛ این هم یک نگاه و یک لایهی تفکّر دربارهی این موجودی است که این حرکت عظیم عمومی کشور در راه علم، از برکات انقلاب است. اگر انقلاب نبود، این چیزها نبود. حالا آقای ستّاری یک خاطرهای را از قول بنده خواندند،(۳) دنبالهاش این است که همان هواپیماهایی که به ما میگفتند تا ۳۰ روز، ۳۱ روز، همه بکلّی زمینگیر خواهد شد، تا امروز دارند کار میکنند؛ امروز سیوچند سال از آن روز دارد میگذرد جوانهای ما در نیروی هوایی، نیروهای فنّیمان، همّت کردند، وارد شدند؛ -که پدر خود ایشان یکی از همان جوانهای آن روز بود-(۴) دستهای معجزهگر خودشان را به کار انداختند، ذهنشان و فکرشان را به کار انداختند و همان هواپیماهایی که به ما گفته میشد اینها زمینگیر خواهند شد، تا آخر جنگ کار کردند، و تا امروز هم همانها دارند کار میکنند؛ همان سیصدوسیها، همان افچهاردهها، همان افچهارها، همان افپنجها، الان هستند و مشغول کارند. معجزهی دستها را انقلاب بهوجود آورد. آن برادرانی که به من میگفتند کار تمام شد، مردمان خوبی بودند -چند نفرشان هم شهید شدند- لکن تفکّرشان تفکّر انقلاب نبود، تفکّر مربوط به قبل از انقلاب بود و با آن دید نگاه میکردند. قطعات این هواپیماها را وقتی میخواستند تعمیر کنند، قطعههای دربسته را -یعنی یک قطعهی بزرگ که متشکّل است در درون خودش از مثلاً چهل پنجاه قطعه- حق نداشتند باز بکنند؛ این قطعهی دربسته را در هواپیما میگذاشتند میبردند آمریکا، آنجا عوض میکردند و برمیگرداندند. یعنی هُمافر ایرانی، افسر فنّی ایرانی حق نداشت دست بزند به این قطعه تا ببیند چه هست و چهجوری باید عمل کند؛ تفکّر قبل از انقلاب اینجوری بود. انقلاب آمد ورق را برگرداند؛ به ایرانی شخصیّت داد، هویّت داد، جرئت داد، او را تشویق کرد به اینکه نیروی درونی خودش را به کار بیندازد. نتیجه این شده که ما در بین اینهمه کشور دنیا در رتبهی پانزدهم علمی قرار بگیریم؛ این خیلی حرف بزرگی است. در بین دویست کشور دنیا که در این دویست کشور کشورهایی هستند که دویست سال، سیصد سال سابقهی صنعت و سابقهی کار علمی دارند، ایران بعد از انقلاب -قبل از انقلاب که هیچ؛ هیچچیز نبود- با فشار جنگ، با تحریم، با اینهمه مشکلات بتواند خودش را برساند به این سطح؛ این را انقلاب به ما داد.
⭕✅ یکی از فرزندان معظم شهدا، با انتشار پیامی خطاب به نمایندگان مجلس، وظیفه سنگین آنان نسبت به رد برجام را به ایشان یادآوری نمود:
⭕شاید آن شب عاشورایی که امام، نور را از خیمه گرفت تا اصحاب ایشان بین رفتن و ماندن مخیر باشند، فردا برای مجلس ما تکرار شود...
رایی مخفی در همراهی یا تنهایی امام در مقابل برجامی که دروازه نفوذ است...
امیدوارم شما تا عصرعاشورا همراه امام بمانید...
محمدمهدی آقاجانی
فرزند سردار شهید مهدی آقاجانی
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی شهادت سردار سرافراز شهید حسین همدانی را تبریک و تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: