بسیج دانشکده ی پزشکی شاهین فر

کجایــــــی ای همیشـــــــــه پیــــــــــــــــدا از پس ابرهای غیبت...

بسیج دانشکده ی پزشکی شاهین فر

کجایــــــی ای همیشـــــــــه پیــــــــــــــــدا از پس ابرهای غیبت...

بسیج دانشکده ی پزشکی شاهین فر

امام خمینی (ره) : بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمرى است که شکوفه هاى آن بوى بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق مى دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشى این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروى از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند .

میلاد امام حسن عسکری (ع)

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ب.ظ

امام حسن عسکری (ع) :
عبادت کردن به زیادى روزه و نماز نیست، بلکه حقیقتِ عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
(تحف العقول، ص448)

ابومحمد حسن بن علی(ع) یازدهمین امام شیعیان، فرزند امام هادی(ع) و پدر امام زمان(ع) ومشهور به امام حسن عسکری می باشد. لقب عسکری از آن جهت به ایشان داده شده که در شهر سامرا که به عسکر نیز مشهور بوده اقامت اجباری داشته است. ایشان مهربانی محض بود و صبر تمام. زنجیرهای اسارت را بر دست و پای خود تحمل کرد تا مردم، زمین‏گیر نشوند، تا جهانی را از اسارت در خاک برهاند.در موضع علم و مناظره، مقتدرانه قد علم کرد تا انسان را از جهالت دست و پاگیر خویش نجات دهد. پایگاه‏های مردمی‏اش، گسترده‏ترین مدرسه‏های خودسازی و جامعه‏پروری بود. اما افسوس که کم بودند آنان که این را فهمیدند.

داستان آموزنده "عبادت در زندان و آزادى برادر"
معتمد عبّاسى همانند دیگر خلفاء بنى العبّاس ، هر روز به نوعى سادات بنى الزّهراء را مورد شکنجه و عذاب هاى روحى و جسمى قرار مى داد، تا آن که روزى دستور داد: امام حسن عسکرى علیه السلام را نیز به همراه برادرش جعفر دست گیر و زندانى نمایند.
هنگامى که امام علیه السلام وارد زندان شد، معتمد عبّاسى به طور مرتّب جویاى حالات او بود که در زندان چه مى کند، در پاسخ به او گفته مى شد: امام حسن عسکرى علیه السلام دائماً روزها را روزه مى گیرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى باشد.
و چون چند روزى به همین منوال سپرى گشت ، معتمد به یکى از وزیران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد - حسن بن علىّ علیه السلام - برود و پس از رساندن سلام خلیفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش ‍ گرداند.
وزیر معتمد گوید: همین که جلوى زندان رسیدم ، دیدم الاغى ایستاده ، و مثل این که منتظر کسى است که بیاید و سوارش شود.
هنگامى که داخل زندان رفتم ، دیدم حضرت لباس هاى خود را پوشیده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى دانست که من آمده ام تا او را از زندان آزاد گردانم .
وقتى پیام خلیفه را برایش بازگو کردم ، بى درنگ حرکت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حرکت نکرد و سر جاى خود ایستاد، جلو آمدم و عرض کردم : چرا ایستاده اى ؟ اظهار داشت : منتظر برادرم جعفر هستم .
گفتم : من فقط مامور آزادى شما بودم و کارى با جعفر ندارم ، او باید فعلاً در زندان باشد.
حضرت فرمود: نزد خلیفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده ایم و اگر هر دو با هم به منزل بازنگردیم ، مشکل ساز خواهد شد.
لذا وزیر نزد معتمد عبّاسى آمد و پیام حضرت را براى او مطرح کرد و معتمد نیز دستور آزادى جعفر را صادر کرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حکم آزادى جعفر را نیز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حرکت کردند.
(عیون المعجزات : ص 139، حلیة الا برار: ج 5، ص 90، ح 3.)

التماس دعا
منبع : موج همراه 



  • ز.ش.م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی